مجموعه شعر کودکانه با موضوع پرستار را در این بخش هم نگاران گردآوری کرده ایم. در ادامه چند شعر با لحن و بیان کودکانه برای تشکر و قدردانی از زحمات پرستاران را آماده کرده ایم و امیدواریم مورد توجه شما قرار بگیرند.
مجموعه شعر کودکانه با موضوع پرستار
درودهای خدا بر تو پرستار
که هستی ناجی و دلسوز بیمار
ادامه می دهی راه کسی را
که هست الگوی صبر و عشق و ایثار
توی پرستاری نمونهستدر کل دنیا عمه زینبحس میکنم سخت است کارشزیرا سر کار است هر شباو با نگاه مهربانشمثل ستاره میدرخشدچون دوست دارد تا به بیمارلبخند شادی را ببخشدیک هدیه میگیرم برایشامسال در روز پرستارروزی که میآید به دنیایکه عمه خوب و فداکار
پرستار افسانه نبودپرستار بیگانه نبودلحظهها بوی عطرشپرستار شبنامه نبودپرستار روشن بودصفای لحظهها با اوپرستار بال پروانههاپرستار صفای میخانههاپرستار روشنی شبانههامهمان میشود بر دلروح بزرگ سر تعظیماز نور مهر اوپرستار نور و بیناییپرستار شور و رهاییقبلکه گاه پاکی زن و مردپرستار حور و زیباییقلب معرفت گیرد از صفایشتمامی معرفت در اوپرستار مهد یک شهیدپرستار شهد یک نویددم مسیحایی ز دامنشپرستار دهد یک فریدسخن از دل بودپرستار پاک بود و پاک
یک روز بسیاربیمار بودمرنجور و خستهتبدار بودمیک دکتر خوبحال مرا دیدفوری برایمیک نسخه پیچیدبا آن که بسیاربیمار بودماز درد آمپولبیزار بودمآمپول به من زدخانم پرستارتا که نباشمرنجور و بیمار«خانم» پرستاربس نازنین استمثل فرشتهروی زمین استپروردگارانامت دوایمیادت همیشهداده شفایم
فرقی نداره براش
روز باشه یا نصف شب
مراقبت از بیمار
هست کار او مرتب
با اینکه کار او هست
مشکل و هم خیلی سخت
اما میزاره مدام
برای کار خود وقت
تا وقتی که هر بیمار
سالم بشه دوباره
پرستار مهربان
همش به فکر کاره
وقتی که بیمارش شد
دوباره سالم و شاد
خستگی هاش در میره
خوشحال می شه او زیاد
راستی که مهربانه
فرشته ایست پرستار
خدا اونو همیشه
برای ما نگهدار
شعر کوتاه کودکانه با موضوع پرستار
تمام شب بیداره
مواظب بیماره
مثل ماه آسمون
هیچ موقع خواب نداره
با یک لباس سفید
اون شبیه دکتراس
تو جیبای سفیدش
همیشه قرص و دواس
شبا تو بیمارستان
سر میزنه به مریض
پیش خدای دانا
رو سفیده و عزیز
هر موقع لازم باشه
خودش رو میرسونه
بی خوابی سخت شبها
برای اون آسونه
پرستار مهربون
ممنون که بیدار هستی
ممنون که با بی خوابیت
به فکر بیمار هستی
پاداش بی خوابی هات
زیاده تا آسمان
نشستهای تو بیدارکنار تخت بیمارچه قدر مهربانیفرشته ای، پرستار
شعر بکودکانه در مورد پرستار
دیشب شب بدی بودبسیار بدتر از بدزیرا که تب به جانمیک تیر آتشین زدمیسوخت مثل کورهتا صبح پیکر مندستی نبود، اما از لطف بر سر منتب بود و درد هم بودمادر نبود، اما تا با محبّت خودتسکین دهد دلم را.اما نه، یک نفر بوددر آن سیاهی شبوقتی که او میآمدمیرفت از تنم تباز کوشش پرستارشب شد چو روز روشنامروز خوب خوبمتب رفته از تن من
ای پرستار عزیز که همه میگویندتو به یک شاخه گل میمانیتو به یک تیر آهن بیشتر میمانیتا به یک شاخه گلاین چه شاخی است که از شب تا صبحسر پا تک نفره شیفت دهدآن هم اندر بخشی که تمامی مریضانش نیزپایشان بر لب گور ابدی میلغزدو آن چه شاخی است که در بخش پر جراحیکه مرتب و سی و اندی بیمار
نشسته ای تو بیدارکنار تخت بیمارچه قدر مهربانیفرشته ای، پرستار
شاعر: شکوه قاسم نیا
وقتی در بیمارستانخسته ، تنها ، ناتوانانسان بیماری هستدر انتظار درمانفرشته ای می آیدبه او دوا می دهدهمراه دکتر کم کماو را شفا می دهدپرستار است نام اوکارش در بیمارستاندلسوز است و فداکارفرشته ای مهربانامروز هم روز اوستیعنی روز پرستارخدایا او را سالم،برای ما نگه دارروز ولادت آن،بانوی پاک، زینبشده روز پرستارمبارک باشد این روزبر هر پرستار امروزخندان باشند و سالمپرستاران همه روز